قدم به قدم تا اسقلال
دخترشیرینم سلام کم کم داریم به روزتولددوسالگیت نزدیک میشیم ونگرانیهای من روزبه روز بیشتر میشه مسئله ای که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده اینه که چگونه شیردادن بهت را قطع کنم با این که من کارمندم وبخش عمده روزرا خونه مامانی هستی وشیرنمی خوری ولی همین که دررا بازمیکنم چنان با ذوق وجیغ وبلبل زبونی فراوان ازم استقبال می کنی که قندتودلم آب میشه واون لحظه بهترین لحظه روزم هست بانگاهی ملتمسانه منتظر میشی تا من لباسم را بیرون بیارم وبهت شیر بدم توفاصله زمانی که شیر می خوری ومن با عشق مادرانه ام به چشمهات نگاه میکنم سکوت وارامشی بینمون برقراره که باعث میشه خستگی روزم ازتنم بیرون بره توهم بعدازشیرخوردن...
نویسنده :
ماماني
21:18